جدول جو
جدول جو

معنی خواب آلودگی - جستجوی لغت در جدول جو

خواب آلودگی
خواب آلوده بودن
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
فرهنگ فارسی عمید
خواب آلودگی
(خوا / خا دَ / دِ)
بحالت خواب آلوده درآمدن. عمل خواب آلوده (یادداشت بخط مؤلف). خوابناکی، سستی. تنبلی. (ناظم الاطباء). رخوت. بی حالی. باری بهر جهتی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خواب آلودگی
حالت خواب آلوده
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
فرهنگ لغت هوشیار
خواب آلودگی
النّعاس
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به عربی
خواب آلودگی
Drowsiness, Sleepiness
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خواب آلودگی
somnolence
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خواب آلودگی
usingizi
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
خواب آلودگی
نیند آنا , نیند آلودگی
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به اردو
خواب آلودگی
ঘুমপটুত্ব , নিদ্রালুতা
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به بنگالی
خواب آلودگی
眠気
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
خواب آلودگی
uyku hali, uykululuk
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
خواب آلودگی
졸림
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به کره ای
خواب آلودگی
עייפות , נִמוּמָה
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به عبری
خواب آلودگی
नींद , नींद आना
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به هندی
خواب آلودگی
rasa kantuk, kantuk
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
خواب آلودگی
ง่วง , ความง่วงนอน
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به تایلندی
خواب آلودگی
slaperigheid
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به هلندی
خواب آلودگی
somnolencia
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
خواب آلودگی
sonnolenza
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
خواب آلودگی
sonolência
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خواب آلودگی
嗜睡 , 困倦
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به چینی
خواب آلودگی
senność
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به لهستانی
خواب آلودگی
сонливість , сонливість
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
خواب آلودگی
Schläfrigkeit
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به آلمانی
خواب آلودگی
сонливость
تصویری از خواب آلودگی
تصویر خواب آلودگی
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خواب آلوده
تصویر خواب آلوده
کسی که تازه از خواب بیدار شده و هنوز اثر خواب در او باقی است، کسی که خوابش می آید و مایل به خوابیدن باشد
فرهنگ فارسی عمید
(خوا /خا)
حالت خواب آلوده. عمل خواب آلوده
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
آغشتگی بخون. لکه دارشدگی از خون
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا دَ / دِ)
خوابناک. خواب آلود. (یادداشت بخط مؤلف) :
ای که خواب آلوده واپس مانده ای از کاروان
جهد کن تا بازیابی همرهان خویش را.
سعدی.
تو صاحب منصبی از حال درویشان نیندیشی
تو خواب آلوده ای بر چشم بیداران نبخشایی.
سعدی.
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران.
سعدی.
آمد افسوس کنان مغبچۀ باده فروش
گفت بیدار شو ای رهرو خواب آلوده.
حافظ.
دوش رفتم بدر میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده.
حافظ.
به روی ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار.
حافظ.
رجوع به خواب آلو و خواب آلود شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شراب آلودگی
تصویر شراب آلودگی
می زدگی میخوارگی باده پرستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خون آلودگی
تصویر خون آلودگی
خون آلوده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
آنکه مایل بخواب است یا خواب کامل نکرده و رخوتی مخصوص احساس میکند: (وقتی وارد اطاق شدم گیج و خواب آلود بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب آلوده
تصویر خواب آلوده
آنکه مایل بخواب است یا خواب کامل نکرده و رخوتی مخصوص احساس میکند: (وقتی وارد اطاق شدم گیج و خواب آلود بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
Drowsy, Sleepy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خواب آلود
تصویر خواب آلود
сонный
دیکشنری فارسی به روسی